دلم برات تنگه ... تنگ
برای اون خونسردیت که همه رو دیوانه می کرد ... ولی یکی از دلایلی بود که باعث می شد کنار تو نشستن رو به خیلی جاهای دیگه ی دنیا بودن ترجیح بدم
برای نپرسیدن هات ... برای هیچ چیز نخواستن هات ... بودن بدون کلامت ... دوست داشتن بی صدات
دلم برات خیلی تنگه دیوانه ... خیلی
تنها موجوده این زمینی ... که اونقدر عجیب و نفهمیدنی بود ... که من پیشش عادی و دونستنی بودم
کجایی؟؟؟؟ ... خرابم ... خراب
پیش تو میشد خراب بود و توضیح نداد که چرا ... میشد محبّت خواست و پس نداد
دیگه نمیشه ... دیگه نمیشه ... بیا رفیق ... بیا حالم خوش نیست