Monday, August 11, 2008







از مارمولک جماعت متنفّرم ... از تمام اون مادر به خطاهای موزماری که فکر می کنن از بشریت زرنگ تر و کس کش ترن. ... از تمام اونهایی که فکر میکنن الآن دیگه تهِ پدرسوختگین و می تونن زمین و زمان رو تو دنیای ۶ متریشون دور بزنن و اون ور از کون زندگی سفید بیان بیرون ... داداش بی خیال ... نکن ... این جنگولک بازیا رو در نیار آخه پدر آمرزیده... بابا " تو خوبی" همه رم زدی ... آخه چرا خون به مغز این جماعت نمی رسه که بفهمن بابا بقیه ام بلدن ... منتها آدمن ... این آدم بودن بقیه س که تا حالا باعث شده جون از کون شما در نره ... بکشید بیرون از اعصاب خلق خدا...