برگشتم
خدایا این هوای لس آنجلس رو از ما نگیر ... من فکر نمیکردم هیچ وقت همچین حرفی بزنم امّا حدّاقل اینجا میشه نفس کشید ... اونجا اینقدر هوای نکبتش دم داره که تمام جونت به هم می چسبه ... یک جاهاییتم عرق میکنه که اصلا نمی دونستی وجود داشته ... به من ربطی نداره که یکی حال میکنه که ای وای چه باحال موهام فر شد و اون یکی میگه من موهام کلفت تر میشه و از این حرفها ... من اینهمه مویِ فر رو با اون هوا نمیتونم کنترل کنم ... وای به اندازه ی ۲ سال زندگی من از این موها گره باز کردم ... جدا از ناله کردن ... خیلی خیلی خوش گذشت