با حقیقت زندگی می خوای چه کار کنی؟
وقتی حاضری نصف عمرت رو بدی تا جای دو نفر رو توی دنیا با هم عوض کنی ... امّا کسی این معامله رو باهات نمیکنه ... می خوای چه کار کنی؟
وقتی ریشه هات رو تو خاکی فرو میکنی که رنگ آب نمی بینه ... باحسرت و تشنگی می خوای چه کار کنی؟
وقتی تو چهار دیواری ای خونه کردی که فقط یک پنجره رو به دنیا داره ... اگه پنجره رو ببندن ... با تاریکی و سکوت می خوای چه کار کنی؟
وقتی پوستت رو از روی تنت بر میداری ... تا بیشتر و بهتر دنیا رو حس کنی ... اگه تمام دنیارو کثافت و مرض بر داره ... با چرک و خون ومرگ می خوای چه کار کنی؟