Wednesday, October 8, 2008

خدای من با خدای تو فرق می کند
خدای من زاده ی ترس ها و کج فهمی های نسل های پیش نیست
خدای من وسیله ی قدرت طلبیه هیچ کس نیست
خدای من لحظه ای مهربان و لحظه ای خشمگین نیست
خدای من برای من همیشه وقت دارد ... و برای دیدنش لازم نیست رو به هیچ سمت و در صف هیچ گروهی ایستاد
خدای من میراث فرهنگ و خانواده ی من نیست
خدای من انتخاب قلب من است ... و نیازی به اثبات وجودش نیست
خدای من را می شود فهمید ... نه برای ذهن من زیادی بزرگ است، و نه من برای دوست داشتنش زیادی کوچک
خدای من روزها به من لبخند میزند ... و شبها در آغوشم میگیرد
خدای من عزیز دل من است ... و من عزیز دل او

خدا برای من گم شد ... وقتی خون بر دستهای "خدا" دیدم
خدا برای من مرد ... وقتی افسارش را در دستان کفتار و کلامش را از زبان جلاد شنیدم

خدای من وقتی پیدا شد ... که کتاب ها را بستم ...  و به دنبال نور سفیدی ... به درون دویدم