نامرد از یه جایی اومده دیگه. از جای خوبی هم
قبول کنین یه سری سلاح های خانمان بر انداز هست که ما زنها ازش استفاده میکنیم. سلاح هایی که واقعا بیرون کشیدنشون "نامردیه". من که میدونم داری باهاش چه میکنی، من که میدونم ماها بلدیم سر بزنگاه اشک بریزیم و صدامون رو همچین با مهارت بلرزونیم که مو به تن طرف راست شه که ای وای، چه کردی تو با من!!!! منه زمین خورده، منه ظریف و حساس! جمش کن خواهِر من. واسه ما دیگه قمه ی زنونه نکش. من بابا و شوهر و داداشت نیستم همشیره. با من باید مردونه حرف بزنی، مردونه بجنگی. این حرفها رو مردها بهت بزنن بهت بر می خوره و صداتو میکشی رو سرت که من قرار نیست مرد باشم و من زنم و از این جنگولک بازیها. قبول. ولی من مرد نیستم. زنم. میتونم، میگم. بحث ماها با هم حسابش از مردها جداس. من از عذاب وجدان دادن هات، از قوی ترین سلاحت، بند دلم پاره نمیشه خانوم. با من، مرد باش، شیر باش، هر چی که میخوای اسمش رو بذاری. گربه ی مریض رو بذار واسه بعد، واسه جایی که حنات هنوز رنگ داره. محکم حرف بزن. با منطق. با دلیل. نوحه نخون که واسه زندگیه پر زجر وفداکاری و مظلومیتت اشک بریزن و غلاف کنن. "نامرد" نباش همشیره ... درست بجنگ. به "ضعیفه" بیشتر از این معنی نده خواهر من