Monday, February 16, 2009




من که میدونم اینها همه از زرنگ بازیته. این خود به خریت زدنها ... این نقش نفهم رو بازی کردن ها. حالا که اینقدر پست و کوچیکی که میخوای با این مثلا تیز بازی هات از بین حرف های ساده ی من فحش و طعنه در بیاری که شر به پا کنی، بذار یه چیزی رو بهت بگم بدبخت. من اگه بخوام بمیری، با شوخی وطعنه بین حرفهام نمیگم ... تو گربه تر از ین حرفهایی که از نیش حرفهای کسی جون بدی ... بی غیرت تر از اون که  شب بخوابی دیگه بلند نشی. پس فقط این رو بگم که یادت باشه. من اگر بخوام بمیری، میکشمت. به همین سادگی. میکشمت. من دست به دامن تقدیر نمیشم عمو. من وانمیستم ببینم کی جون میدی. به روزگار اعتباری نیست. میکشمت، خلاص. اینو گفتم، که خودتو خسته نکنی از بین حرفهای من منظور در بیاری. حالا دیگه راحت باش، قرار باشه آرزوی مرگت رو بکنم، دیگه نیستی که ترسش به تنت بشینه، قول میدم